امروز میخوام براتون، از لقب مهندس خرابکار که اون موقع بهم داده بودن صحبت کنم. اینکه چطور به این لقب رسیدم.
مسیر شکل گیری
پاییز بود و اواخر تقریبا دهه 80 بود که کم کم تکنولوژی و کامپیوتر داشت فراگیر میشد. اون روز خیلی خسته بودم و با کلی غر زدن رفتم باشگاه. تکواندو کار بودم 😀 خلاصه وقتی برگشتم دیدم تو راه پلمون کلی کفش هست و یه ماشین غریبه هم پارک شده جلوی خونمون. رفتم بالا و دیدم توی اتاقم هم همه شده و اون وسط صدای یه غریبه هم میاد، وقتی نزدیک تر شدم دیدم دختر عموم،زن عموم، دخترعموهام، پدرم و مادرم به همراه یه مرد غریبه انگار دور یه چیزی جمع شدن. وقتی منو دیدن یهو همگی رفتن کنار دیدم یه مانیتور صفحه تخت(که اون موقع تازه ترند شده بود بجای این مانیتورای گنده) اونجاست که یهو وسطش لوگو ویندوز اومد بالا😍
دقیقا این:
بله! دقیقا با ویندوز xp شروع کردم😁
کنار میز کامپیوترم، یه چاپگر-اسکنر رنگی جوهر افشان هم داشتم که پرینتر بود، اسکنر بود و هم کپی میگرفتم اونم به صورت رنگی و سیاه سفید که در زمان خودش به شدت خفن بود و هرکی میدید حال میکرد. از فردا توی مدرسه تموم فکر و ذهنم شده بود کامپیوتر و زنگای تفریح با بچها میز گرد تشکیل میدادیم و من براشون سخنرانی میکردم😄 وقتی میرسیدم خونه غذا نخورده میپریدم پشت کامپیوتر و آهنگ میذاشتم توش، بازی های پیشفرض خود ویندوز xp رو انجام میدادم بعد از ساعت ها زل زدن به صفحه خالی و بی برنامه کامپیوتر خاموشش میکردم😂
به سوی مهندس خرابکاری
اوایلش در همین حد بلد بودم و ازش خسته شده بودم و زیاد روشنش نمیکردم یا دختر عموهام میومدن بهم یاد میدادن یکم. توی اون مدتی که کامپیوترم خاموش بود مامانم همش میگفت الکی کامپیوتر خریدیم و اصلا استفاده نمیشه، دختر عموهام بیشتر استفاده میکنن، بدرد اونا بیشتر میخوره و… . با این حرفش برای اینکه ثابت کنم که به درد ماهم میخوره این کامپیوتر شروع کردم بیشتر باهاش ور رفتن، دادم بیرون توش بازی ریختن برام،توش آفیس نصب کردن و متن پرینت میکردم باهاش و بیشتر باهاش وقت میگذروندم. همه چیز خوب پیش میرفت که به اتفاق جدیدی به اسم “پریدن ویندوز” آشنا شدم. برام مثل یه کابوس شده بود. یه روز که مثل همیشه پای کامپیوتر نشستم تا روشنش کنم دیدم دیگه درست و حسابی کامپیوترم روشن نمیشه، از دوستان و دختر عموهام پرسیدم، گفتن موقع خاموش شدن کامپیوتر فیشش رو میکشیدم یا موقع روشن شدنش دستکاریش میکردم که اینجوری شده. پایین خونمون یه خدمات کامپیوتری بود و دادمش اونجا برای ویندوز جدید نصب کرد، بازم همون xp رو نصب کرد. خلاصه همینجوری که پیش میرفت من هر ماه یکبار یا هر دوماه یکبار ویندوزم میپرید. زندگانی به همین منوال میگذشت که توی کامپیوتر مدرسه دیدم عاااه، این چرا ویندوزش فرق داره با من؟ پرسیدم از مدیر، گفت این ویندوز 7 هست و از اونجا عاشقش شدم و خودم از اون به بعد ویندوز رو میپروندم تا برام ویندوز 7 نصب کنن😂 هروقت که کامپیوترم رو میبردم ویندوز نصب کنن با بابام، همش برام xp نصب میکردن، گفتم چرا 7 نصب نمیکنید؟ گفتن کامپیوترت ضعیفه و نمیکشه این ویندوز رو.
خرابکاری
توی همین گیر و گور که همش مشتری دائمی اون خدمات کامپیوتریه شده بودم، یه روز رفتیم بابت نصب مجدد ویندوز، یکم به قول خودم تخصصی تر حرف میزدم با اون مدیرفروشگاه، مثلا میگفتن آره برام آنتی ویروس نود 32 نصب کن، مجموعه آفیس نصب کن، یا برنامه نِرو(که برای رایت سی دی و دی وی دی بود) نصب کن و…، که بابام گفت آقای مهندس، هرچی این مهندس خرابکار ما میگه براش انجام بدید تا تو خونه غر نزنه. خلاصه از همونجا بود که اون لقب برای من شد و تو کل خانواده و آشنا و اون فروشگاه، من رو به اون اسم میشناختن.